محل تبلیغات شما



یکی از چالش بر انگیز ترین ابیات این درس ، همین مصراع است . بسیاری از عزیزان این بیت را این گونه معنی کرده اند : وجود من پر از شرم وبسیار ارزشمند است . یعنی در آن وقت  سخت ودشوار امتحان باید سیاوش از خودش تعریف وتمجید کند تا پدر را بیشتر خجالت زده نماید !!!از سیاوش با آن همه پاکی وعفت و حیا بعید است که بخواهد با تعریف از خود موجبات شرمندگی  بیشتر پدر پادشاه خود ( کاووس ) را در پیش دیگران فراهم آورد ؛ بر عکس . او وقتی می بیند که پدر شرمنده وخجالت زده است ( رخ شاه کاووس پر شرم دید ) تلاش می کند که پدر را آرام کند وخود را گناه کار و خجالت زده نشان دهد . از این جهت می گوید : سری پر ز شرم وبهایی مراست / اگر بی گناهم رهایی مراست 

سری پر از شرم داشتن ، کنایه از شرمنده بودن و خجالت کشیدن است . اما بها »در این جا چه معنایی دارد ؟ آیا باید آن را به معنای ارزشمند بودن » بگیریم ؟ خیر . بها در اینجا به معنای تاوان »است . بهای چیزی را پرداختن ، یعنی تاوان چیزی را دادن .  پس مصراع دو کنایه دارد : 1- سری پر از شرم داشتن 2- بهای چیزی را دادن 

معنای بیت : من باید خجالت بکشم وشرمنده باشم وباید تاوان آن را نیز بپردازم / پس اگر بی گناه باشم ،زنده خواهم ماند  .

روز وروز گار به کامتان شیرین . حسن دهقان 


آب جیحون فرونشست؛ریگ آموی پرنیان شد،بوی جوی مولیان مدهوشم کرد؛فردای همان روز ترقی رارها کردم.پا به رکاب گذاشتم وبه سوی زندگی روان شدم.تهران را پشت سر نهادم و به سوی بخارابال وپر گشودم .بخارای من ایل من بود.                                                                   

    1-آب جیحون فرونشست:تلمیح به داستان رودکی وامیر سامانی     

    2-آب جیحون :استعاره از موانع بازگشت به ایل           

    3-ریگ آموی پرنیان شد:تشبیه ریگ آموی به پرنیان                 

  4-ریگ آموی: تلمیح به داستان رودکی وامیر سامانی           

  5-ریگ آموی :استعاره ازموانع بازگشت به ایل                           

  6-بوی جوی مولیان مدهوشم کرد:تلمیح به داستان رودکی                   

   7-بوی جوی مولیان:استعاره از فضای ایل                                   

    8- ترقی را رها کردم :استعاره وکنایه از صرف نظر کردن از ترقی       

   9-پا به رکاب گذاشتم :کنایه از سوار شدن وترک مکان               

   10-به سوی زندگی روان شدم :زندگی استعاره از ایل               

   11-تهران را پشت سر نهادم :کنایه از ترک کردن تهران                 

   12-به سوی بخارا بال وپر گشودم : تلمیح ذکر شده در بالا               

  13-بخارا :استعاره از ایل

14-به سوی بخارا بال وپر گشودم :استعاره 

15-بین بال وپر :تناسب

16-بخارای من ایل من بود :تشبیه ایل به بخارا 

معنی :موانع بازگشت به ایل که مانند آب جیحون وریگزار آموی بود از سر راهم برداشته شد.هوای بازگشت به ایل مرا از خود بی خود کرده بود .ترقی وپیشرفت را رها کردم .سوار ماشین شدم وبه سوی ایل خود روانه شدم .تهران را ترک کردم وبه سوی ایلم حرکت کردم؛ زیرا ایل من مانند بخارا بود برای امیر سامانی.ایام به کام .حسن دهقان

 

 

 

 


بعضی از بزرگواران دیو سپید وگنبد گیتی »را استعاره از دماوند گرفته اند که درست نیست . شاید به این علت استعاره گرفته اند که مشبه ( دماوند ) بعد از مشبهٌ به( دیو ، گنبد ) آمده است .  شاعر در این بیت دماوند را به دیو سپید وگنبد گیتی  تشبیه کرده است . هرچند که مشبه آن بعد از مشبه ٌ به آمده باشد .

گاهی اوقات آمدن مشبه بعد از مشبه ٌ به، به ضرورت وزن شعری در شعر ،امری رایج است ؛ مثلاً منوچهری دامغانی می گوید :

برآمد زاغ رنگ وماغ پیکر ( مرغابی  سیاه) / یکی میغ از ستیغ کوه قارن

 مشبه که میغ » است بعد از مشبه ٌ به ( زاغ وماغ ) آمده است

یا سعدی می فرمایند : در ختی است مرد کرم باردار . مشبه ( مرد کرم ) بعد از مشبه ٌ به ( درخت )  آمده است .

در اضافه های تشبیهی نیز گاهی اوقات مشبه بعد از مشبه ٌ به می آید :

مولانا می فرماید : قطره دانش که بخشیدی ز پیش . دانش مشبه  وقطره مشبه ٌ به است . وقت عزیزتان به شادی و تندرستی .حسن دهقان


کتاب در ص 91 فارسی سال یازدهم در باره انواع ساخت صفت بیانی  توضیحاتی ارائه داده است که کامل نیست . جون ممکن است دانش آموزان با  ساخت های دیگر صفت بیانی برخورد کنند ،  در این جا ساخت های دیگر آنرا توضیح می دهم .

1-در مورد صفت فاعلی که با نده » ساخته می شود : گاهی اوقات پسوند نده از آخر صفت فاعلی حذف می شود که باز هم همان صفت فاعلی است  .( در قدیم به آن صفت فاعلی مرخم می گفتند )این اتفاق وقتی می افتد که جزئی به اول صفت فاعلی اضافه می شود  ؛مثلاً : سخنگو که در اصل سخنگوینده است ؛  روان شناس  که در اصل روان شناسنده است یا جهان بین ، خداپرست ، راز دار ، خوش نویس و  

2-صفت فاعلی جز آنچه کتاب توضیح داده است ،ساخت های دیگری دارد :

الف : اسم یا صفت یابن فعل + گر : ستمگر ، رفتگر ، روشنگر ،دروگر ، بازیگر و

ب: اسم یا صفت یا بن فعل + کار : ستمکار ، طلبکار، بستان کار، ریاکار و

ج: بن فعل + ار : خریدار ، پرستار ، خواستار ، فرمانبردار و

3- در مورد صفت مفعولی : گاهی اوقات ه» صفت مفعولی نیز مثل صفت فاعلی   از آخر آن حذف می گردد که باز هم صفت مفعولی است ؛ مثل : آدمیزاد که در اصل آدمیزاده بوده است ، خواب آلود که خواب آلوده است ، دست پخت ، پشم آلود ؛ گِل اندود و

4- صفت نسبی نیز دارای ساخت های دیگری است :

الف : اسم + چی : پستجی ، قهوه چی ، گاری چی ، تماشا چی و

ب: اسم یا صفت + گان : صدگان ، دهگان ، مهر گان ، گرو گان و

ج: صفت یا اسم + ه : همه کاره ، هیچ کاره ، چند روزه ، پنج ساله و

اسم + یه : قضائیه ، مجریه ، احضاریه و

اسم + و : ترسو ، اخمو ، شکمو و.

اسم + کی : پولکی ، آبکی  ، شلکی و

صفت + گانه : چند گانه ، دو گانه ،جدا گانه

صفت + مان : شادمان

اسم + گار : روزگار ، خداوندگار ، یادگار و

عصر زمستان سردتان به گرمی ونیکی.حسن دهقان

 

 


در قسمت قبل گفتم که عبارت :(ناله های گریه آلود آن امام راستین وبزرگم را که همچون این شیعه گمنام وغریبش) تشبیه ادبی نیست .

 اما چرا این عبارت ، با توجه به آن که همه خصوصیات یک تشبیه را دارد ،نمی تواند از نظر ادبی  یک تشبیه به حساب آید ؟

از نظر ادبیات ، تشبیهی ارزش ادبی دارد که خیال انگیز وغیر واقعی باشد و ذهن انسان را برای درک ارتباط بین مشبه ومشبهٌ به  به تلاش وادارد واز رهگذر درک این ارتباط لذت ادبی به انسان دست دهد ؛ مثلاً وقتی شما می گویید: احمد از نظر قامت مثل سعید است » آیا می توان  این جمله را یک تشبیه به حساب آورد یا خیر ؟جواب آری است؛ چون تمام خصوصیات یک تشبیه را دارد ( مشبه ، مشبهٌ به ، ادات ووجه شبه ) . این تشبیه یک  تشبیه حقیقی است نه مجازی .اما از نظر ادبی نمی توان برای این تشبیه ارزشی قائل شد ؛ چون نه خیال انگیز است ونه غیر واقعی ونه هیچ لذتی حاصل از این تشبیه به انسان دست می دهد .

 به تشبیهاتی مثل : علی از نظر نیرو مثل احمد است یاحسین مثل محمد بازی می کند یا خانه ما مثل خانه شما بزرگ است و. تشبیهات حقیقی می گویند که ارزش ادبی ندارند.

 تشبیهات ادبی بیشتر بر پایه مجاز هستند تا حقیقت .قد او مثل سرو است . لبش مثل لعل است . ابرویش مثل کمان است و تمامی این تشبیهات بر پایه مجاز هستند .در عالم واقع هیچ قد انسانی سرو نمی شود ویا لبی لعل یا ابرویی کمان.   بنا بر این ، اساس تشبیهات  ادبی باید بر پایه  مجاز باشند نه حقیقت ؛ زیرا احسن ( زیبایی ) ادبیات بر اساس اکذب ( دروغ) است . عصر زمستانتان به خیر وشادی . حسن دهقان    

 


چنین بود که هرسال که یک کلاس بالاتر می رفتم وبه کویر باز می گشتم از آن همه زیبایی ها ولذت ها ونشئه های سرشاراز شعر و خیال وعظمت وشکوه وابدیت پر از قدس وچهره های پر ازماورامحروم ترمی شدم تاامسال که رفتم دیگرسر بر آسمان نکردم وهمه چشم در زمین که اینجا می توان چند حلقه چاه عمیق زد وآنجا می شود چغندر کاری کرد.ودیدار ها همه بر خاک وسخن ها همه از خاک!که آن عالم پر شگفتی وراز،سرایی سرد وبی روح شد،ساخته چند عنصر !وآن باع پر ازگل های رنگین و معطر شعر وخیال والهام واحساس در سموم سرد این عقل بی درد وبی دل پژمرد وصفای اهورایی آن همه زیبایی ها که درونم را پر از خدا می کرد ،به این علم عدد بین مصلحت اندیش آلود ومن آن شب پس از گشت وگذار در گردشگاه آسمان،تماشاخانه زیبا وشگفت مردم کویر فرود آمدم وبر روی بام خانه خسته از نشئه خوب وپاک آن اسرا در بستر خویش به خواب رفتم.

آرایه ها:1-چهره ها:استعاره از ستارگان آسمان

2-پر از ماورا :کنایه ازپاک بودن

3-سر بر آسمان نکردم :کنایه از نگاه نکردن به آسمان

4-چشم در زمین :چشم مجاز از نگاه

5-چشم در زمین بودن :کنایه از به زمین نگاه کردن

6- چند حلقه چاه عمیق زد :کنایه ازکشاورزی کردن

7- دیدار ها : مجاز از نگاه

8-خاک : مجاز از زمین

9- دیدارها همه بر خاک : کنایه از به زمین نگاه کردن

10-سخن ها همه از خاک :کنایه از سخن گفتن در مورد زمین

11-عالم پر شگفتی : استعاره از آسمان کویر

12-سرایی سرد وبی روح شد:تشبیه آسمان کویر به سرا

13-سرایی سرد:حس آمیزی

14-سرایی بی روح :استعاره وتشخیص

15-سرد وبی روح شدن : کنایه از بی عشق واحساس بودن

16-عنصر:مجاز از وسایل مادی

17-آن باغ:استعاره از آسمان کویر

-گل های رنگین شعر وخیال :اضافه تشبیهی

19- سموم سرد : متناقص نما

20-سموم سرداین عقل:  اضافه تشبیهی

21-عقل بی درد وبی دل : استعاره وتشخیص

22- بی درد وبی دل بودن :کنایه از نبودن عشق واحساس 

23- صفای اهورایی : کنایه از صفای پاک وبدون آلودگی

24 -خدا : مجاز از عشق به خدا 

25- علم عدد بین مصلحت اندیش : استعاره وتشخیص

26- عدد بین : کنایه از محاسبه گر

27 -گردشگاه آسمان : اضافه تشبیهی

28- تماشاخانه زیبا : تشبیه آسمان کویر به تماشاخانه

29 فرود آمدم : استعاره ( نویسنده خود را به پرنده ای تشبیه کرده است که فرود می آید )

30- اسرا : تلمیح به آیه قران( سبحان الذی اسرا به عبده )

معنی: چنین بود که هر سال که یک کلاس بالاتر می رفتم وبه کویر باز می گشتم ، از آن همه زیبایی ها ولذت هاوحالات خوشی که سر شار از شعر وخیال وعظمت وشکوه وجاودانگی پاک وستارگان پاک وملکوتی بود ، محروم تر می شدم . تا امسال که رفتم ، دیگر به آسمان نگاه نکردم وهمه نگاهم به زمین بود که اینجا می توان کشاورزی کرد وآنجا می شود جغندر کاری کرد و نگاه هایمان فقط به زمین بود و سخنانمان در مورد زمین .زیرا  آسمان پرشگفت وراز آمیز کویر مانند خانه ای بدون عشق واحساس شده بود که به وسیله ابزار ووسایل مادی ساخته شده بود .وآسمان کویر که سرشار از عشق وخیال والهام واحساس بود به وسیله این عقل بدون عشق واحساس در وجودمان از بین رفت و صفای پاک وخدا گونه آن همه زیبایی آسمان کویر که درونم را پر از عشق به خدا می کرد ، به وسیله این علم محاسبه گر مصلحت اندیش آلوده شد .من آن شب پس از گشت وگذار در آسمان زیبای کویر که مانند تماشاخانه ای زیبا وشگفت برای مردم کویر است ، به حالت اولیه خود باز گشتم وبر روی بام خانه در حالیکه از آن گشت وگذار  خوش وخوب وپاک ،خسته بودم ، به خواب رفتم .صبح برفی تان به خوبی. حسن دهقان 

 


آسمان کویر این نخلستان خاموش وپر مهتابی که هر گاه مشت خونین وبی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش می گیرم ، ناله های گریه آلود آن روح درد مند وتنها را می شنوم .ناله های گریه آلود آن امام راستین وبزرگم را که همچون این شیعه گمنام وغریبش ، در کنار آن مدینه پلید ودر قلب آن کویر بی فریاد ، سر در حلقوم چاه فرو می برد ومی گریست . چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گرید .چه فاجعه ای !.

1-آسمان کویر، این نخلستان خاموش : تشبیه

2-نخلستان خاموش : استعاره وتشخیص

3-مشت خونین وبی تاب قلبم :اضافه تشبیهی ( تشبیه قلب به مشت )

4- آوردن صفت خونین برای قلب : کنایه از غم واندوه

5-باران های غیبی سکوت : اضافه تشبیهی (تشبیه سکوت به باران )

6- خود باران غیبی : متناقض نما ( باران دیدنی وغیب نادیدنی ) مثل تیرغیب

7-در زیر باران غیبی سکوتش می گیرم : کنایه از نهایت سکوت

8-روح : مجاز از انسان

9- مدینه پلید :استعاره وتشخیص

10-مدینه : مجاز از مردم مدینه

11-قلب آن کویر : استعاره وتشخیص

12-کویر بی فریاد  : استعاره وتشخیص

13- حلقوم چاه : استعاره

14- سر در حلقوم چاه می کرد : تلمیح

15-چه فاجعه ای : تکرا ر

معنی : آسمان کویرمثل نخلستانی خاموش وروشن است . هر گاه که سکوت فراوان وپنهانیش سراسر وجودم را می گیرد ،ناله های گریه آلود امام علی راکه درد مند وتنهاست ، می شنوم . ناله های آن امام راستین وبزرگ که مانند این شیعه گمنام وغریبش ( خود نویسنده ) در کنار آن مردمان پلید ودر میانه آن کویر خاموش سر در حلقوم چاه می کرد ومی گریست . چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گرید ،چه فاجعه ای . شب بارانی و پاییزیتان به شادمانی . حسن دهقان

نکته  مهم : (ناله های آن امام راستین وبزرگم را که همچون این شیعه گمنام وغریبش  )تشبیه ادبی نیست.


آن شب نیز من خود را بر روی بام خانه گذاشتم وبه تماشای آسمان رفتم .گرم تماشا وغرق در این دریای سبز معلق که برآن مرغان الماس پر ، ستارگان زیبا وخاموش ، تک تک از غیب سر می زدند .آن شب نیز ماه با تلا لؤ پر شکوهش از راه رسید  وگل های الماس شکفتند وقندیل های زیبای پروین سر زد وآن جاده روشن وخیال انگیز که گویی یک راست به ابدیت می پیوندد ؛شاه راه علی ، راه مکه !شگفتا که نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر ، آن را کهکشان می بینند و دهاتی های کاهکش  کویر ، شاه راه علی راه کعبه، راهی که علی ازآن به کعبه می رود . کلمات را کنار بزنید ودر زیر آن ، روحی را که در این تلقی وتعبیر پنهان است ، تماشا کنید.

 آرایه ها :

1-خود : مجاز از جسم انسان ( چون خود انسان از جسم وروح ساخته شده است )

2-گرم تماشا : حس آمیزی ( گرم ، لامسه وتماشا ، بینایی)

3- گرم تماشا بودن : کنایه از نهایت توجه ودقت در تماشا کردن

4- غرق در این دریای سبزبودن : باز کنایه ازنهایت توجه  ودقت به چیز ی کردن  

5- دریای سبز معلق : استعاره از آسمان

6- مرغان الماس پر : استعاره از ستارگان

7- الماس پر : اضافه تشبیهی ( پراز نظر درخشش به الماس تشبیه شده )

8- ستارگان خاموش : استعاره وتشخیص

9- از غیب سر می زنند : کنایه از آشکار شدن

10 –ماه با تلألؤ پر شکوهش از راه رسید : استعاره وتشخیص

11- گل های الماس : استعاره از ستارگان

12- گل های الماس : اضافه تشبیهی ( گل از نظر درخشش به الماس تشبیه شده است )

13-قندیل های زیبای پروین : اضافه تشبیهی

14-سر زد : کنایه از آشکار شدن

15- جاده روشن وخیال انگیز : استعاره از کهکشان راه شیری

 16- به ابدیت می پیوندد : کنایه از ابدی  وجاودانه شدن  

17- شاه راه علی وراه مکه : استعاره از کهکشان را ه شیری

-نگاه های لوکس :استعاره ( نگاه انسان به شی  لوکسی تشبیه شده است )

19 –مردم آسفالت نشین شهر : کنایه (کنایه از مردمان مدرن وپیشرفته )

20 دهاتی های کاهکش : کنایه از روستاییان ساده وزحمت کش

21- کلمات را کنار بزنید : استعاره 

22- کلمات : مجاز از معنایظاهر ی کلمات

23- روح استعاره از معنای حقیقی

معنی : آن شب نیز من جسم خود را بر روی بام خانه گذاشتم وبا روح خودم به تماشای آسمان رفتم .در نهایت توجه ودقت به تماشای آسمانی رفته بودم که ستارگان درخشان ، زیبا وخاموش آن یکی یکی از غیب آشکار می شدند .آن شب ماه با درخشش پر شکوه خود طلوع کرد وستارگان درخشان آشکار شدند وستارگان خوشه ی پروین که مانند چراغدانی بودند ،آشکار شدند . کهکشان راه شیر که روشن وخیال انگیز بود، نمایان شد. گویی که  آن ،کهکشانی است که مستقیماً جاودانه وابدی شده است .نام های دیگر آن شاه راه علی وراه مکه است. شگفتا که نگاه های پر تجمل مردمان مدرن امروزی به آن کهکشان می گویند وروستاییان ساده وزحمت کش به آن شاه راه علی وراه کعبه می گویند ؛ یعنی راهی که علی (ع) از آن به کعبه می رود . ظاهر کلمات را کنار بزنید ودر زیر این ظاهر، مفهوم ومعنای واقعی را  که در آن پنهان است  ، ببینید. عصر تان به شادمانی وخوبی .حسن دهقان  


آرایه ها :1- واج آرایی در صامت س»5 بار( صاد را هم در نظر می گیریم ) 2- سمند سپیده : اضافه تشبیهی 3- سپیده نماد آزادی 4- یل کنایه از امام خمینی ( ره) 5- سینه ظلمت : اضافه استعاری 6- ظلمت : نماد ظلم وستم 7- سینه ظلمت را دریدن : کنایه از نابودی ستم 8- سینه : مجاز از قلب ؛ چون جایگاه قلب در سینه است .

معنی : صدای فرا رسیدن آزادی ورهایی از ظلم وستم حکومت به گوش می رسد / وامام خمینی که با قیام خود  حکومت  ظالمرا ازبین می برد ، خواهد آمد .


اکثر زبانشناسان ریشه این کلمه را دوغ در» می دانند .دوغ در زبان های کهن به معنای شیر بوده است .بنابراین دوغ در که بعد ها به دختر تبدیل می شود ، یعنی کسی که وظیفه دوشیدن حیوانات را داشته است . اما با نگاهی به زندگی مردمان قدیم ووظیفه ای که هر کدام از اعضای خانواده داشته اند ، این معنا ی دوشیدن شیر » برای وا ژه دختر زیاد مناسب به نظر نمی رسد . کار دشواردوشیدن شیر حیوانات حتی امروز ههم به عهده دختران کم سن وسال نیست .این وظیفه را ن بزرگ ومادران به عهده
هرچه گشتم موفق نشدم که معادل فارسی آن را پیدا کنم .اگر چه سال هاست که از کاربرد این وا ژه در زبان فارسی می گذرد ومعادل سازی برای آن تقریباً بی فایده است ،اما در هر حال اگر بخواهیم معادل مناسبی برای آن پیدا کنیم وبا توجه به کاربردی که این وا ژه در کوهستان دارد ، معادل فارسی کوه پیما» می تواند برای آن مناسب باشد. عصرتان به شادی و تندرستی . حسن دهقان
شاید چالش بر انگیز ترین بیت درس نیکی از نظر معنا این بیت باشد . عزیزان ادیب برای این بیت معانی متفاوتی را بیان کرده اند : 1- یقین و ایمان به خداوند دیده مرد را بینا کرد 2- مرد یقین پیدا کرد که روزی از طرف خداست 3- یقیناً مشاهده انچه را که دیده بود ، مرد را بینا کرد و آنچه باعث به وجود آمدن این اختلافات شده است ،نقش دستوری کلمات است . یک بار یقین را نهاد جمله گرفته اند ( معنای اول ) .بار دیگرقید گرفته اند ( معنای سوم ) ,
فرهنگستان زبان فارسی برای معادل این کلمه پیشنهاده پژوهی »!!! را انتخاب کرده است . پیشنهاده !!!مگر می شود برای ساخت کلمات ،هر تکوازی را به تکواژ دیگر ارتباط داد و کلمه ای بی اساس وبد ریخت وبی معنا به وجود آورد پروپزال همان طرح اولیه پایان نامه ها ی دانشگاهی است .این کلمه بیشتر در دانشگاه ها ومراکز آموزش عالی استفاده می شود . اگر بخواهیم از وا ژه ای مشتق ( وندی ) برای معادل آن استفاده کنیم ، می توان از وا ژه های طرح واره یا پژوهانه » استفاده کرد و اگر
فرهنگستان زبان فارسی برای این کلمه از معادل خمیراک » استفاده کرده است .خمیراک از تکواژ خمیر » وپسوند اک » ساخته شده است . پسونداک » را بیشتر همراه با بن فعل به کا ر می برند ؛ مثل : خوراک ، پوشاک و با اسم یا ضمیریا صفت معمولاٌ ترکیب نامناسبی می سازد ؛مثل همان خمیراک . برای معادل فارسی کلمه پاستا می توان معادل های بهتری ساخت ؛ مثل : رشتوانه ( رشته +پسوند وانه) یا نی رشته ( رشته مثل نی ) زر رشته ( رشته ای که رنگ آن مثل زر است ) .
فرهنگستان زبان فارسی برای معادل فارسی این کلمه ، کلمه نو آفرین یا شرکت نو آفرین » را معرفی کرده است . معادل فارسی ساخته شده با معنای اصلی استارت آپ کمی فاصله دارد . نو آفرین معنای گسترده ای دارد وشامل همه اختراعات ،اکتشافات، افکار وایده های نو می شود که استارت اپ نیز بخشی از آن است .نو آفرین یعنی کسی که چیز نو وجدیدی می آفریند . پس معنای آن شامل مخترعین ، مکتشفین و متفکرین .هم می شود . در حالی که با تعریف استارت آپ وکار برد آن تفاوت دارد .
فرهنگستان زبان فارسی برای معادل این کلمه ، کلمه پروندان » را معرفی کرده است .پروندان از ترکیب پرونده » وپسوند مکان ان» ساخته شده است . یعنی جای پرونده . معنی پروندان برای شنونده یا خواننده سنگین است وباید برای درک آن به کتب لغت مراجعه کند . می توان برای معادل فارسی زونکن از کلمه پوشهْ برگ » استفاده کرد . یعنی پوشه ای که برگ ها را در آن می گذارند . هم معنی آن رسا است وهم تلفظ آن آسان . شبتان به خیر .حسن دهقان
فرهنگستان زبان فارسی برای معادل کلمه پاپیون » کلمه دوبر پهن زینتی »!!! را معرفی کرده است . گاهی اوقات انسان با شنیدن یا خواندن بعضی ازمعادل های فارسی کلمات خارجی ، مبهوت می ماند که چه بگوید ؟ درازآویز زینتی برای کراوات یا دوبرپهن زینتی برای پاپیون . زبان فارسی به اعتراف بسیاری از زبانشناسان ،جزء شیرین ترین ،آسان ترین وتوانمند ترین زبان های دنیاست. زبانی است که توانسته است خود را بر خلاف تمام فشارها وهجوم اقوام وزبان های بیگانه در تمام طول تاریخ حفظ کند
فرهنگستان زبان فارسی برای معادل فارسی این کلمه ،کلمه جوهر گین » !!! را انتخاب کرده است که بسیار سنگین ونا مناسب است. استامپ اسم است در حالی که پسوند گین » برای ساخت صفت به کار می رود ؛ مثل خشمگین ، غمگین و. . می توان برای معادل فارسی این کلمه از جوهرانه » استفاده نمود که هم راحت تلفظ می شود وهم پسوند انه » در این جا اسم ساز است ؛ مثل صبحانه ، عصرانه ، روزانه وشب پاییزتان به شادی ونیکی .حسن دهقان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

توتال کیک بوکسینگ استان تهران